توسعهدهنده | ساکر پانچ پروداکشنز |
---|---|
ناشر | سونی کامپیوتر انترتینمنت |
تهیهکننده | برایان فلمینگ |
طراح | نیت فاکس |
آهنگساز | نیتان جانسن |
سری | inFAMOUS |
دستگاه های اجرایی | پلیاستیشن ۴ |
تاریخ انتشار | مارس ۲۰۱۴ |
ژانر | اکشن ماجراجویی |
حالت | تکنفره |
رسانه | دیسک بلوری |
در بازی Infamous Second Son ما کنترل Delsin Rowe را در اختیار داریم، جوانی سرکش و شاداب که با وجود داشتن حمایت بالایی از طرف خانواده و اطرافیانش نشان از ناامیدی و عجز در زندگی خود میبیند. وقتی ما دلسین را ملاقات میکنیم او فردی جوان است که عادت دارد خشونتش را به سبکی هنری بیان کند. او عادت دارد خشم خود از برادر کلانترش یعنی رجی را با دیوارهنگاریهای مخصوص خود به جامعه نشان دهد. هر چند دلسین از ابتدا فردی دوست داشتنی نیست؛ او شخصیتی ناقص دارد که باعث میشود سیستم تاثیرگذاری انتخابات ما در بازی به شدت به چشم بیاید.
سیستم تاثیرگذاری انتخابات ما در بازی
این مسئله دقیقا مانند داستانهای ابرقهرمانی است، آیا پروتاگونیست ما از قدرتهایش در راه خیر بهره میبرد یا از آنها برای اهداف شیطانیاش استفاده میکند؟ در طی مسیر بازی inFAMOUS Second Son انتخابهای دلسین بر دیدگاه بقیه تاثیر بسیاری میگذارد، چه آنها اطرافیان شما باشند، چه ساکنان سیاتل.
سیستم تاثیرگذاری انتخابات البته چیز جدیدی در زمان عرضه Second Son یعنی سال ۲۰۱۴ نبود. عناوینی مانند Fable، Mass Effect 2 و Fallout 3 همگی این سیستم را در خود به خوبی جای داده بودند، به گونهای که عمق تاثیرات انتخابات ما در گیمپلی این عناوین از اثر ابرقهرمانی استودیو ساکرپانچ بیشتر بود. البته از حق نگذریم که این سیستم در سکند سان به خوبی نهاده شده بود و انتخابهای سیاه و سفیدش هنوز بعد یک دهه عالی هستند.
اما صرفا این مردم سیاتل نیستند که اعمال ما بر آنان تاثیر دارد، بلکه بسیاری از اعمال ما بر شخصیتهایی که با آنها برخورد میکنیم نیز اثر بهسزایی میگذارد و انتخابهای ما در ادامه مسیر به نفع یا بر علیه ما استفاده میشود. برای مثال میشود به برخورد ما با ابیگیل فچ واکر در بازی اشاره کرد.
بعد از اینکه دلسین ابرقدرتهای نئونی او را جذب میکند دو کار میتواند انجام دهد، یا باید او را خراب یا باید او را رها کند. اگر با او با احترام برخورد کنیم، او در راه خیر قدم بر میدارد و شروع به جنگ علیه باند مواد مخدر میکند. اما اگر قصد بر خراب کردن او داشته باشید، ابیگیل دیگر هیچ حس پشیمانیای در خود نخواهد داشت. این عمل او را به قاتلی خونسرد و دقیق تبدیل میکند که دشمنان خود را دانه به دانه از بین میبرد.اما
بازخوردی که جهان بازی به ما میدهد یکی از مواردی است که باعث میشود این اثر همچنان بعد از ۹ سال عنوانی جذاب باشد. اما یک مشکل وجود دارد و آن این است که ما مسئولیتی در قبال اعمال خود نداریم، به گونهای کارهای ما نتیجهای دائمی نخواهند داشت. بسیاری از مردم بیگناه و خوب توسط دلسین میمیرند اما او به راحتی به راه خود ادامه میدهد. حتی عجیبتر این است که در ادامه مسیر او میتواند فرد خوبی باشد و مدام بین این دو جنبه شخصیتی خود سوییچ شود.
درست برعکس این بازی میشود بازی نقش آفرینی Disco Elysium را اشاره کنیم، اثری که هر لحظه در آن انتظار شکست خوردن را داشتیم. هر عمل پروتاگونیست ما یعنی کارآگاه هری دوبوا (Harry Du Bois) در این اثر چند وجه مختلف دارد و موفقیت در آن مانند پرتاب کردن تاس است.
هر عملی که در دیسکو الیسیوم انجام دهیم به طور دائمی در بازی تاثیر دارد و مهم نیست که موفق شویم یا شکست بخوریم. حتی بعد از مرتکب شدن یک اشتباه یا باید آن را درست کنیم یا در ادامه مسیر باید غرق در خجالت و شرم شویم. دیسکو الیسیوم داستانی از موفق شدن یا شکست خوردن است که تک تک اعمال ما نتایجی پر بار دارند. inFAMOUS Second Son سیستم تاثیرگذاری انتخابات متراکمی مانند دیسکو الیسیوم ندارد و خب میشود به نوعی این اتفاق را به حساب تم بازی گذاشت.
بازی در سال 2016، هفت سال پس از آخرین نسخه infamous اتفاق می افتد. Cole (شخصیت اول بازیهای پیشین) برای از بین بردن یک ویروس عجیب که در بازیهای پیشین شاهدش بودیم، با استفاده از یک سلاح لیزری جان خود و بسیاری از Conduit (کسانی که قدرت های متافیزیکی دارند، همانند خود “کول” ) را فدا کرد. حال سازمانی به نام DUP به راه افتاده تا باقی مانده “کاندوییت” ها که حال برچسب Bio-Terrorist به آنها زده شده را دستگیر کرده و دید مردم را نسبت به آنها منفی کند.
بازی در شهر زنده و زیبای Seattle آمریکا اتفاق می افتد. یک بستر عالی برای تیم توسعه دهنده بازی تا هم از توانایی های نسل جدید استفاده کنند و هم خودی نشان دهند. یکی از ویژگی های که از همان ابتدای بازی خودنمایی می کند، زنده، پویا و شاد بودن محیط بازی است. شاید روی کاغذ دنیای بازی “بدنام” تاریک و خبیث جلوه کند، اما حقیقت چیز دیگری است. دنیا آرام است و زیبا، مردم زندگی خودشان را می کنند، رنگ بندی ها زنده، هوا همیشه دوست داشتنی و پارک ها و مغازه ها پررونق هستند.
چیزی که در Watch Dogs شاهدش نبودیم. دنیای بدنام به هیچ وجه پویایی و زیبایی gta را ندارد؛ که البته این مقایسه هم مقایسه درستی نیست چون همانطور که اشاره شد عملاً ربطی بین این دو عنوان وجود ندارد. داستان بازی؛ اگر اهل فیلم های آمریکایی با رده سنی Teen باشید، یا بوده اید، حتماً با شخصیت هایی به اصطلاح ‘punk’ آشنا هستید. نوجوانان و جوان هایی که لباس های پاره و پوره و اغلب متضاد جامعه می پوشند، موسیقی های هیجان آور گوش می کنند، سوار بر اسکیت برد
می شوند و خیابان ها را با هیاهوی فراوان یکی پس از دیگری با انرژی تمام نشدنی شان فتح می کنند. فرهنگ پانک فرهنگ جالب و گاهاً دوست داشتنی است، کنسرت های کوچک و محلی، گرافیتی روی دیوار، حرکت خلاف جهت جریان آب و از همه مهمتر ، همانطور که گفته شد، انرژی بیش از حد! فکر می کنم با توضیحات داده شده متوجه شده باشید که با چه شخصیت اولی روبرو هستید!
Delsin Rowe، شخصیت اول داستان و کسی است که کنترلش را بر دست داریم. یک جوان پر شور و نشاط که از اولین صحنه ی حضورش در بازی، گرمای وجودش را به بازیکن القا می کند. همانطور که می دانید، برای هرچه طبیعی تر شدن و بهتر القا شدن حس همزاد پنداری، یکی از مهمترین فاکتور ها، صدا گذاری است، چیزی که بدنام نه می تواند از آن لطمه بخورد و نه به آن افتخار کند. صدا گذاری شخصیت ها، از خود دلسین گرفته تا برادرش و افراد دیگری که در طول مسیر با وی همراه می شوند،
قابل قبول و دارای حس است، اما چیزی نیست که بخواهد در یادمان بماند. برگردیم به “دلسین”، او لباس های خاص خودش را بر تن می کند، اهل بزم است و تک مضراب پران، در همه ی شرایط خنده اش برقرار است و همیشه خوشبین.
گرافیتی کش قهاری است و این را از همان ابتدای بازی به ما می فهماند. چیزی که دلسین نمی داند این است که او یک Conduit است، آنهم نه یک کاندوییت معمولی؛ بلکه کاندوییتی که قابلیت بدست آوردن قدرت ها و قابلیت های کاندوییت های دیگر را دارد!”دلسین” در یک خانواده ی بازمانده ی سرخپوست زندگی می کند، مادربزرگی مهربان و دلسوز بنام Betty دارد و در یک شهرک دور از شهر، در آرامش و صفا زندگی میکند. داستان از جایی شروع می شود که ما دلسین را مخفیانه از خانه خارج کرده و به یک بیلبورد تبلیغاتی هدایت می کنیم، جایی که قرار است با کشیدن یک گرافیتی تمسخر آمیز هنر نمایی کند.
از همین لحظات ابتدایی بازی با بخش پلتفرمر آن روبرو می شویم، دلیسن می توان از سطوح مختلف بالا برود، از فاصله های طولانی بپرد و درکل مسیر های صعب العبور را پشت سر گزارد. شاید این قابلیت بازی، خصوصاً اینکه می توان از لبه های سطوح عمودی برای بالا رفتن استفاده کرد یاد آور Asassin’s Creed باشد، البته همینجا باید گفت ضعیفتر و اعصاب خرد کن تر! برگردیم به کشیدن گرافتی، از همینجا بازی از قابلیت های جدید دسته Play Station 4 استفاده کرده و تا حد زیادی حس گرافیتی
کشیدن را برای شما واقعی میکند. دسته را عمودی در دست می گیرید، کمی تکانش میدهید تا صدای گوی فلزی درون اسپری را از اسپیکر های روی دسته بشنوید و از اینجا به بعد حسگر های حرکتی DualShock 4 شمارا همراهی خواهند کرد. البته اگر حقیقت را بخواهید باید گفت اینها بیشتر “تلاش” برای استفاده از این قابلیت ها هستند تا اینکه واقعاً اهمیت یا تاثیر یا حتی نیازی به وجودشان باشد! در طول مسیر بازی با برادر “دلسین”، “Reggie” آشنا می شویم، یک پلیس وظیفه شناس، خوش قلب و
در کل یک انسان مثبت و قابل اعتماد. رگی تنها کسی نیست که در عرشه داستان بازی همراه ماست، Augistine که اصولاً شخصیت منفی داستان است، یک زن نظامی بی رحم، خودپرست و پیرو سرسخت اصول و صد البته، مغز متفکر DUP که خود یک Conduit با قدرت سیمان است؛ قدرتی که آن را به تمامی اعضای ارتش DUP هدیه کرده تا بهتر سر راه شما قرار بگیرند. در ادامه Fetch، یک دختر قانون گریز و خشن که زندگی پر فراز و نشیبی داشته و اکنون از قدرت هایش برای جنگ با پخش کنندگان مواد مخدر استفاده می کند و در آخر Eugine که خود یک Gamer گوشه گیر و بی اعتماد به نفس و درکل یک nerd به تمام معناست.
متاسفانه بازی به ساختن تیپ بجای شخصیت بسنده کرده و تمامی کرکتر ها حتی خود دلسین از عمق بسیار پایین رنج می برند. تمامی کرکتر ها ویژگی هایی دارند که ما در دنیای واقعی و آثار هنری دیگر دیدیم و به این دلیل درک می کنیم، نه اینکه بازی زحمتی در این زمینه بکشد.
بازی به چند خط پیش داستان نوشتن برای هر کرکتر بسنده کرده! و برای یک بازی اینچنینی، ساختن کرکتر گیرا، حداقل برای نقش اول مهم است، در اینکه دلسین از “کول” بسیار زنده تر و واقعی تر است شکی نیست، اما به هیچ وجه در دل ما جای باز نخواهد کرد. دلسین یک کلیشه به تمام معناست که خیلی سعی می کند بامزه باشد، اما جز دفعات انگشت شمار جز اعصاب خرد کن و مسخره چیزی نیست. باقی شخصیت ها هم که کلا شخصیتی ندارند که بخواهیم به آن بپردازیم.
بیشتر شبیه یک جعبه هستند با چند ویژگی. و البته که هیچ کدام از اینها چیزی از تجربه ناب بازی کم نخواهد کرد، هرچه که باشد اسمش “بازی” است نه فیلم و نه داستان. بحث فیلم شد؛ تقریباً همه ی آثار هنری، برای تاثیر گذازی بیشتر و القای بهتر احساسات، از المان ساده ای به نام موسیقی متن استفاده می کنند، چیزی که در بدنام تقریباً جایش خالیست. در یک بازی با سبک و سیاق بدنام و گستردگی محیطش، ازانجایی که گشت و گذار و مدت گیمپلی زیاد است؛ معمولاً یک ترکلیست متنوع گنجانده می شود؛ که خوب البته اینکار در بازیهای دیگر درون خودرو ها انجام می گیرد که این بازی از آن محروم است.
اما باز هم دلیلی برای اینقدر رکود موسیقایی بازی نمی شود! درطول بازی شاید به تعداد انگشتان دستتان با موسیقی های متن روبرو شوید که آنها هم آنقدر بی رمق هستند که اصلاً متوجه وجودشان نخواهید شد!
گیمپلی بازی
گیمپلی بازی اصول گذشته را دنبال کرده و ویژگی های جدیدی نیز به آن می افزاید. بگذارید اول نچسب ترین ویژگی آن را بگویم بعد سراغ خوبی هایش می رویم! دو تا سه ساعت ابتدایی بازی به معنای کلمه عذاب هستند! دلسین از 4 قدرتی که قرار است کسب کند فقط یکی را دارد، دود، که آنهم در زمینه رفت و آمد از همه ضعیف تر است، و در مقابل ما، شهری بزرگ قرار دارد که باید در آن از نقطه ای به نقطه دیگر برویم!
واقعاً کار سختی است، سرعت ما که کم است، سوار خودرو هم که نمی شویم،قدرت اولیه مبارزه هم که ضعیف! از داستان هم که چیزی نمی دانیم… یک فاجعه واقعی! اما اگر این چند ساعت ابتدایی را تحمل کنید بازی پاداش شما را خواهد داد.
با استفاده از upgrade های مختلف قدرت دلسین را افزایش خواهید داد و خوشبختانه با طیف وسیعی از قابیت های مختلف که برای او تعریف شده، واقعا لذت خواهید برد. برای انجام آپگرید ها نیاز به Shard دارید که از طرق مختلف از جمله نابود کردن base های DUP بدست خواهند آمد. هر تکه از شهر یک Base دارد، و تعدادی ماموریت جانبی مختلف. هر کدام از تکه های مذکور در ابتدا صد درصد تحت کنترل DUP هستند و این ما هستیم که باید با انجام دادن ماموریت ها و کارهای نسبتا متنوع، همانند گرافیتی کشیدن و نابود کردن دوربین های DUP آن را به صفر نزدیک تر کنیم.
با رساندن میزان کنترل به 30 درصد و زیر آن می توان یک Showdown به راه انداخت که عملاً آن بخش را خالی از دشمن و fast travel را میسر می کند. Fast travel، خوب شد یادم آمد، از اینجا به بعد با سفرهای سریع و قدرت دوم دلسین که نئون است و اورا تبدیل به مردی از جنس نور می کند، سفر در شهر نه تنها دیگر عذاب آور نخواهد بود، بلکه لذت بخش نیز خواهد شد، روی ساختمان ها می دوید، پرواز می کنید، از ماشین ها سبقت می گیرید و کاملاً حس یک ابرقهرمان را تجربه خواهید کرد.
جز دود و نئون، دلسین دو قدرت دیگر؛ ویدئو و سیمان را نیز کسب خواهد کرد. سیمان آخرین و قوی ترین قدرتی است که کسب می کنید و آنهم پس از اتمام بازی و شکست دادن آگستین که صاحب آن است. سیستم مبارزه بازی یاد آور بازیهای پیشین است، هر قدرت چند ویژگی مختلف دارد، برای استفاده از قدرت ها باید مکرراً نوار mana آنها را پر کنید، و این کار برای هر قدرت متفاوت است، برای دود به دود و برای نئون به نئون استفاده شده در ویترین مغازه ها و …
نیاز دارید و باقی نیز به همین منوال. قدرت ها ویژگی های متفاوتی دارند؛ شلیک که ابتدایی ترین آنها است، قابلیت پرواز یا Teleportـی که هرکدام با توجه به ویژگی خود به ما میدهند، ضربه های با کارایی بیشتر که البته نیازمند پر کردن نوار mana هستند، و به اصطلاح “قدرتی” که با انجام دادن چند کار بد و یا خوب پشت سر هم با توجه به شخصیتی که برای کرکترتان گزیده اید قابل اعمال هستند.
گرافیک گیم
جدای از این مورد، یکی از مهمترین دلایل خوب بودن این اثر پس از یک دهه گرافیک خیرهکننده آن بود. چه سال ۲۰۱۴ که بازی منتشر شد چه الان فرقی ندارد؛ این اثر از لحاظ بصری بینظیر است. جالبتر این است که سکند سان برای PS4 عرضه شد و آن زمان حتی نسخه پرو این کنسول نیز در بازار نبود. تم رنگی بازی اما کمی تاریک بود و البته میشود حدس زد که ساکر پانچ چنین تم تاریکی را در نظر گرفت تا جلوههای بصری ابرقدرتهای دلسین به بهترین شکل به تصویر کشیده شوند. برای تایید این مورد میشود گفت که از لحاظ بصری سکانسهای بازی که در شب روایت میشوند برتری خاصی نسبت به لحظاتی دارند که در روز هستیم.
قابلیتهای دلسین در بازی هر کدام خصیصه بصری و مکانیکهای خاص خود را دارند. همچنین از لحاظ بصری، قابلیتهای نئونی ما پرتوهای فلورسنت خیرهکنندهای دارند و وقتی در حالت سوپر شارژ یا همان پرتو فسفر قرار دارند از هر وقت دیگری زیباترند. این بازی تعدادی از خاصترین ابرقدرتهای تاریخ ویدیوگیم را در خود دارد که هنوز هم در نوع خود بینظیرند. شمشیرزنی بینظیر، لحظاتی که با قابلیت Shroud of Invisibility از چشم دشمنان مخفی هستیم و پرواز بر بامهای شهر سیاتل از دیگر مواردی هستند که این بازی را بسیار جذاب کردند.
یکی از لذتبخشترین جنبههای InFAMOUS Second Son تحرک در آن است که با یکی از قابلیتهای دلسین گره خورده است. طراحی محیط فوقالعاده ساکرپانچ در این بازی باعث میشود که ما با محیط بازی مدام در ارتباط باشیم. برای مثال وقتی ما قدرت دود را در بازی داشته باشیم، با استفاده از منافذ تهویه هوا به راحتی میتوانیم از زمین به هوا منتقل شویم. همچنین تحرک روی بامهای شهر که پر از دیش ماهواره هستند با استفاده از قدرتهای ویدیویی خود از دیگر لذتهای بازی است.
ممنون که تا آخر خوندی موفق باشی^_^