Hellblade 2 با جلوههای بصری بینظیر درکنار صدابرداری و موسیقی فوقالعاده، روایتگر ادامهی ماجراجوییهای سنوئا و چالشهای ذهنی او در دنیایی اساطیری و خوفناک است که مثل نسخهی اول، تجربهی منحصربهفردی را به ارمغان میآورد.
داستانسرایی در هلبلید ۲ به شکل استادانهای روایت شده است. شاید برخی بلافاصله پس از تجربهی آن بگویند، میزان دیالوگها و مدت زمان مد نظر خارج از روندی همیشگی گیمپلی و چالشهای مخصوص دنیای بازی، بیش از حد زیاد است. اما باید خود را بهدست کارگردان بسپارید و در روند بازی، با مشاهدات رفتار سنوئا، دیالوگهای موجود در ذهن و چالشهای وی، همراه شوید تا پس از مدتی در ضمیر ناخودآگاه خود رفتارهای قهرمان بازی را درک کنید و حتی برخی از آنها را پیشبینی کنید.
تکامل شخصیتی سنوئا را میتوان در تکتک دیالوگها و رفتارهای وی مشاهده کرد. توهمهای ذهنی وی اکنون رفتار متفاوتی دارند و نهتنها بسیار کمتر شاهد مکالمات دستوری و توهینی آنها هستیم، بلکه در بسیاری اوقات، شخصیتهای حاضر در ذهن سنوئا سعی بر هدایت و حمایت او دارند. بااینحال همچنان یکی از شیرینترین جوانب بازی، گوش دادن به این مکالمات بعضا احمقانهی است.
تمامی جوانب نسخهی دوم هلبلید تمام و کمال در خدمت روایت همین داستان قرار دارند تا به بهترین شکل حضور و ارتباط گیمر را با دنیای تاریک حفظ کنند. کارگردانی محشر بازی باعث شده است تا حتی یک ثانیه شاهد لودینگ یا تأخیر در روایت داستان بازی نباشیم؛ به شکلی که بعد از چند ساعت ممکن است ناگهان متوجه این موضوع بشوید و حس کنید در حال تجربهی فیلم سینمایی بلندی هستید؛ البته با این تفاوت که در تلاش و چالشهای شخصیت اول این داستان، تمام و کمال شریک هستید.
بین لحظات گیمپلی شاهد سینماتیک جذاب هستیم که بهلطف جلوههای بصری فوقالعاده، تمایز بین آنها دشوار است و حتی در شرایطی حس میکنید که در حال مشاهدهی سینماتیک بازی هستید، اما با ثابت ماندن کارکتر ناگهان متوجه میشوید که نقش شما تمام نشده است. حتی بین بخشهای مختلف بازی (Chapter) هم سینماتیک زیبایی روایت و پس از اتمام آن، بلافاصله فاز بعدی بعضی آغاز میشود.
پس از تجربهی Hellblade 2، احتمالا بسیاری اصلیترین مولفهی بازی را جلوهی بصری آن نام ببرند. اما قویا معتقدم پرچمدار ویژگیهای خاص سری هلبلید چیزی جز جو بینظیر موسیقی و صدابرداری آن نیست. در نسخهی دوم بازی نیز همچنان شاهد موسیقی و صدابرداری فوقالعادهای هستیم که کمتر در دنیای بازی مشابه آن وجود دارد. تیم صدا نینجا تئوری در این زمینه کاملا موفق به کسب اهداف مدنظر خود شدهاند چرا که در سکانسهای مختلف Senua’s Saga، موسیقی دلهرهآور پسزمینه و صدای طبلها، درکنار توهمات صوتی ذهنی و صدای ضربات شمشیر، گیمر را کاملا غرق در جنون ذهنی و زجر قهرمان داستان میکند.
جزئیات بسیاری در این زمینه وجود دارد که با اطلاع از آنها تا حد میتوان درک کرد که دلایل پشت این موفقیت چه بوده است. تیم صدابردای، دو هفته مشغول ضبط صداهای محیطی ایسلند در شرایط مختلف آبوهوایی و زمانهای مختلف روز بودهاند تا ذرهای ناهماهنگی بین تجربهی بصری و صوتی وجود نداشته باشد. صداهای شخصیتهای ذهنی سنوئا پیوسته و بهصورت چرخشی شنیده میشوند تا این حس القا شود که دو زن همواره دور سنوئا در حال چرخش و زمزمه هسند. صدای بخش وجودی تاریک سنوئا نیز عموما از پشت شنیده میشود تا یادآور این مسئله باشد که نمیتوان از گذشتهی تاریک فرار کرد.
همانند نسخهی اول در گیمپلی هم شاهد بازیهای روانی با ذهن گیمر هستیم تا القای جو ذهن بیمار سنوئا بهخوبی منتقل شود. همچنان خبری از HUD نیست و هیچ جایی با مکانیزم مبارزه یا حل پازلها آشنا نمیشویم. البته همینجا لازم است ذکر کنیم که پازلها به هیچ وجه چالشی سخت نیستند و با اندکی زمان، بهراحتی قابل حل هستند.
تمامی موارد مذکور در خصوص گیمپلی، صرفا با آزمون و خطا، کنکاش مداوم یا کمک از صداهای درون ذهن سنوئا، یافته میشود. حتی در مبارزات باسفایت نیز هیچ کمک یا سرنخی وجود ندارد و ممکن است بعد از مدتی از خود بپرسید، آیا دارم کار درستی میکنم؟ احتمالا این سؤال در ذهن سنوئا هم حاضر است؛ اما تا زمانیکه دشمن شکست را قبول کند، چارهای جز تلاش و ادامهی مبارزه ندارد.
همانند نسخهی اول در گیمپلی هم شاهد بازیهای روانی با ذهن گیمر هستیم تا القای جو ذهن بیمار سنوئا بهخوبی منتقل شود. همچنان خبری از HUD نیست و هیچ جایی با مکانیزم مبارزه یا حل پازلها آشنا نمیشویم. البته همینجا لازم است ذکر کنیم که پازلها به هیچ وجه چالشی سخت نیستند و با اندکی زمان، بهراحتی قابل حل هستند.
تمامی موارد مذکور در خصوص گیمپلی، صرفا با آزمون و خطا، کنکاش مداوم یا کمک از صداهای درون ذهن سنوئا، یافته میشود. حتی در مبارزات باسفایت نیز هیچ کمک یا سرنخی وجود ندارد و ممکن است بعد از مدتی از خود بپرسید، آیا دارم کار درستی میکنم؟ احتمالا این سؤال در ذهن سنوئا هم حاضر است؛ اما تا زمانیکه دشمن شکست را قبول کند، چارهای جز تلاش و ادامهی مبارزه ندارد.
اصلیترین تغییر در مکانیزم گیمپلی بازی، حذف مبارزات همزمان با چند نفر است. دلیل این امر استفاده از موشن کپچر برای ضبط تمامی مبارزات کارکترها بوده است. درواقع بدین ترتیب نینجا تئوری به تصویر کشیدن طبیعی و نمایش سینماتیک مبارزات را به چالشهای گیمپلی آن ترجیح داده است. البته قویا پیشنهاد میکنیم درجهی سختی مبارزات را روی Hard بگذارید تا وزن بیشتری به بخش گیمپلی بازی بدهید.
جلوههای بصری Senua’s Saga: Hellblade II، بدون شک، فوقالعاده و بینظیر هستند. همین موضوع کمک زیادی در بهتصویر کشیدن دنیای تیرهی وایکینگها کرده است.
پس از تأخیر ۳ ساله، بالاخره نسل نهم واقعی بازیها خودی نشان دادند. زمانیکه اعلام شد Ninja Theory مشغول بازسازی بازی با نسخهی ۵ آنریل انجین است و همینطور شاهد بودیم که از عوامل این شرکت در جلسات دمو رسمی اپیک گیمز برای توسعهدهندهها، دعوت میشد، احتمال میدادیم که هلبلید ۲ در بعد جلوههای بصری حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد.
میتوان این ادعا را کرد که نینجا تئوری در Hellblade 2، به اولین استودیویی تبدیل شده است که از تمامی قابلیتهای موتور بازیسازی Unreal Engine 5 بهخوبی بهره برده است. تمامی فناوریهای این موتور بازیسازی اعم از Lumen برای نورپردازی محیط بسته به شرایط محیطی و جنس مواد، Nanite برای ثبت بافت طبیعی با جزئیات فوقالعاده در تمامی المانهای حاضر در تصویر و Meta Human برای ثبت تصاویر واقعگرایانه از کارکترها و نمایش احساسات آنها بهخوبی در هلبلید ۲ بهکار گرفته شدهاند تا شاهد خروجی فوقالعادهای باشیم.
جلوههای بصری بازی بهحدی واقعگرایانه و زیبا پیادهسازی شده است که در وهلهی اول ممکن است باعث بهت شما شود. برای اینکه عمیقا متوجه شوید، فقط باید خودتان اقدام به تجربهی بازی کنید. جزئیات محیط، نورپردازی، بافت اشیا، حرکت و انیمیشنهای صورت کارکترها همهگی یک قدم از سایر بازیهایی که تاکنون دیدهایم متفاوت هستند.
بهعنوان مثال در سکانسی، گروهی مرموز درون درون یک روستا و هنگام شب، مشغول روشن کردن آتش هستند. تاثیرات نور آتش بر روشن شدن مه و دود فوقالعاده پیادهسازی شده است. همچنین میتوان به آثار صورت و احساسات کارکترها در مواجهه با اتفاقات پیرامون آنها اشاره کرد که در نوع خود برای اولینبار در دنیای بازی پیاده شده است. حرکات چشم و ابرو، شرایط دهان و شکل کلی صورت، بسته به شرایط کارکتر (هنگام حمله، دفاع یا آسیب خوردن) کاملا متفاوت هستند. تمامی این موارد بهصورت Real Time در موتور بازیسازی بهنمایش درمیآیند.
جلوههای بصری بازی باعث شده است تا نیاز به سختافزاری توانمند برای اجرای بازی داشته باشید و کنسولهای ایکس باکس تنها قادر به اجرای ۳۰ فریم بازی باشند. البته بهگفتهی تیم نینجا تئوری، هدف از بازی روایت سینمایی (نسبت تصویر 2.39:1 آن نیز از همین هدف نشات گرفته) آن است و ۳۰ فریم هیچ آسیبی به تجربهی ایدهآل بازی نمیزند.
تنوع محیطی بازی در مقایسه با نسخهی اول نیز بیشتر شده است شاهد سیر سنوئا در ساحل بارانی، غارهای تاریک (که لحظاتی بسیار ترسناک و دلهرهآور را ایجاد میکنند)، ارتفاعات کوه و روستاهایی که مردمانشان سلاخی شدهاند، هستیم. جزئیات عالی درکنار نورپردازی و وجود جلوههای باران، دود یا مه، بهحدی خوب پیادهسازی شدهاند که واقعا تشخیص گیمپلی از سینماتیک را در برخی بخشها دشوار میکند.
اگر مثل من علاقهی زیادی به ثبت اسکرینشات از روند بازی دارید، Hellblade 2 بهشت شما خواهد بود. زیبایی محیط و جلوههای بصری عالی آن باعث شده است تا تکتک فریمهای بازی به فرصتی برای ثبت اسکرینشات و ساخت یک قاب هنری تبدیل شود. در همین راستا نینجا تئوری با ابزار Photo Mode بسیار کارآمد و خوبی که با یک کلید بلافاصله در هر زمانی از بازی فعال میشود، امکان ثبت تصاویری فوقالعاده را فراهم میکند. ترکیب جلوههای بصری و ابزار Photo Mode بهحدی خوب است که پیشنهاد میکنم همین الان جستجویی در وب کنید و تصاویر ثبتشده توسط برخی گیمرها را بهخصوص در شبکهی Reddit ببینید.
اوج لحظات بهیاد ماندنی هلبلیلد ۲ را در سکانسهای مبارزات نفسگیر آن شاهد هستیم. مبارزاتی که بهلطف روایت سینمایی، در محیطهای تاریک و ترسناک با جلوههای بصری محشر و موسیقی پسزمینه فوقالعادهای همراه هستند تا درکنار سنگینی ضربات شمشیر و حرکات طبیعی کارکترها، تجربهای فراموشنشدنی را به ارمغان میآورند. شاید بتوان در همین بخش از نقطهی ضعف اصلی بازی نام برد جایی که کمتر شاهد مبارزات جذاب هستیم و بهصورت کلی در مدتزمان بازی، کفهی ترازو به سمت روایت داستان و دنیای آن سنگینی دارد تا مبارزات با هیولا و اهریمنهای این سرزمین.
این موضوع باعث شده است تا تجربهی Senua’s Saga بیشتر شبیه فیلمی سینمایی و بلند باشد که ماها در نقش قهرمان آن حاضر هستیم تا بازی اکشن حاوی مبارزات متعدد. البته این موضوع به هیچوجه معنای ضعف آن نیست و در ژانر خود همچنان اثری ممتاز و کمنظیر است. نباید فراموش کرد که در Senua’s Saga: Hellblade II، هدف اصلی روایت سینمایی ۷ ساعته و متفاوت از داستانی خاص است که البته نینجا تئوری در انجام این هدف کاملا موفق بوده و با ترکیب استادانهای از همهی اجزای موجود، داستان تغییرات ذهن و شخصیت قهرمان خودش رو به بهترین شکل روایت میکند و آن را به تجربهای فراموش نشدنی تبدیل کرده است.