بازی DOOM را شاید بتوان یکی از حساسترین آیپیهای تاریخ دانست. این را بازیکنانی که بعد از سیسال، هنوز در دثمچ DOOM 93 میپلکند، ثابت کردهاند. البته که این تنها دلیل حساسیت بالای مجموعه دووم نیست. ایدسافتوریها (id Software)، از همان سالهای اول فعالیت، رابطهای عجیب و غریب با طرفداران خود داشتند. رابطهی که تا پیش از این میان هیچ سازنده و مصرفکنندهای دیده نمیشد.
در دورانی که هنوز فروش بالا حرف اول و آخر و وسط را نمیزد، ایدسافتوریها معنا و مفهوم عشق به ویدیو گیم بهحساب میآمدند و این علاقه را هم به راههای مختلف ثابت کرده بودند. از عرضه رایگان بازی گرفته تا در دسترس قرار دادن سورسکدها در اختیار تمامی کاربران و حمایت از جامعه اسپیدرانرهای بازی، همه و همه نشان از یک چیز داشت: ایدسافتور برای مخاطبش بازی میسازد! اینگونه است که کار برای ایدسافتور مدرن که (تقریباً) تمامی اعضای قدیم خود را از دست داده، بسیار سخت میشود.
ایدسافتوری که حالا درکنار راضی نگهداشتن مخاطبان قدیم بازی، باید جدیدیها را هم به نحوی به تجربهی محصولش علاقمند کند. بازی DOOM 2016 هم دقیقاً با همین رویکرد ساخته شده بود. بسیاری از طرفداران قدیم، از تغییرات ایجاد شده در نسخهی جدید راضی بهنظر نمیرسیدند و عدهای اکشن بازی را نسبت به نسخههای قبلی، کندتر میدیدند. حال آنکه برخی دیگر نیز به طرفداران پر و پاقرص بازی جدید تبدیل شدند.
جدای این اختلاف نظرها اما یکچیز کاملاً واضح بود: برای مخاطب جدید، DOOM 2016 یک شوتر تمام عیار بهحساب میآمد! حالا چهار سال از آن روزگار میگذرد و چند روزی است که استودیوی بتسدا (Bethesda)، ناشر بازیهای DOOM، نسخهی جدیدی از این مجموعه را با نام DOOM Eternal روانه بازار کردهاست.
دووم ایترنال در تمامی زمینهها، نسخه آپگرید شدهی بازی قبلی بهحساب میآید؛ مخصوصاً در زمینه راضی نگهداشتن مخاطب جدید! هر آنچه که در نسخه قبلی دیده بودید، از طراحی محیطها و صداگذاری گرفته تا تنوع سلاح و دشمن و گلوری کیل و چه و چه، در این نسخه از بازی به حد اعلای خود رسیده است. بماند که بینهایت آپشن جدید هم به این بازی اضافه شده و نتیجه، شوتری از کار درآمده که قرار است باری دیگر، شما را در میان زمین و هوا به رقص وادارد!
در DOOM 2016 دیدیم که ایدسافتور قصد دارد با حفظ تم بازیهای کلاسیک، داستانی نیمبند هم برای بازی دووم تعریف کند؛ نتیجه اما آنچنان که باید و شاید تأثیرگذار از آب در نیامد. حالا این کمبود در DOOM Eternal بیشتر هم احساس میشود
داستانسرایی در بازی شوتری با سرعت و خشونت دووم، کار سختی است؛ انگار که هرچه بگویی، خریداری نخواهد داشت. جدای از سریعبودنش، این حقیقت که دووم از قدیم پیشینهی داستانی چندانی هم نداشته، روایت داستان برای این بازی را بهکار سختتری تبدیل میکند. به همین دلیل میتوان ایدسافتوریها را درک کرد که با چه چالش سختی برای طراحی داستان سر و کله میزنند. متاسفانه از نسخه ۲۰۱۶ بازی، هنوز که هنوز است تیم ایدسافتور راهی برای حل این مشکل پیدا نکرده است.
جالب است که آن قدیمها، مثلاً همان نسخه اول دوومِ کلاسیک، بازی را که اجرا میکردید، بدون هیچ مقدمه و تشریفاتی آغاز میشد و کسی هم مشکلی نداشت. جنازههای روی زمین، هزارتویی ترسناک با آن نورپردازی عجیب و غریبش و صد البته کاراکتر بینام و نشان بازی، خود راوی داستانی مرموز بودند. جالب است که کاراکتر دوومگای تا مدتها اسم هم نداشته؛ و جالبتر که این بینام و نشان بودن و حرف نزدن و ندیدن قامت این کاراکتر، خود به مرموزی و جذابتر بودن دوومگای و در نتیجه دهشتناکتر بودن اتمسفر بازی دووم اضافه میکرد.
در دووم ۲۰۱۶ دیدیم که ایدسافتور قصد دارد با حفظ تم بازیهای کلاسیک، داستانی نیمبند هم برای بازی دووم تعریف کند؛ اما این داستان بهطور وضوح قرار نبود ماجرایی ترسناک و مرموز باشد که مو را به تن مخاطب راست کند. نتیجه اما آنچنان که باید و شاید تأثیرگذار از آب در نیامد. داستانی کلیشهای که روشی نهچندان جذاب را هم برای روایت انتخاب کرده بود. همین اشتباه متاسفانه در دووم ایترنال هم تکرار میشود؛ اینبار اما این کمبود ملموستر هم شده است؛ چرا که تعداد کاتسینها، شخصیتهای فرعی و نوشتههایی که وقایع پیشزمینهی بازی را روایت میکنند،
اینبار نسبت به نسخه قبل بیشتر هم شدهاند و به همان میزان توقع مخاطب از داستان بازی را بالاتر بردهاند. اما کماکان هیچ دلیلِ جذابی به بازیکن برای دنبال کردن داستان داده نمیشود. گویا ایدسافتوریها باید بالاخره بپذیرند که شیوهی روایت داستان در بازی اکشنِ-صرف-محورِ سریعی مانند دووم، قرار است که با بازیهای ادونچر معمول تفاوت داشته باشد. علیالحساب، چیزی که در دوومایترنال خواهید دید و شنید، آن چنان داستان اعجابانگیزی نخواهد بود…
دو سال از وقایع بازی قبلی گذشته و حالا باز نوبت آن است که دوومگای به نجات بشریت بشتابد! اینبار اما گویا همه بلاها زیر سر موجودی فرشتهمانند به نام Khan Maykr است. این فرشته، قصد دارد که بشریت را قربانی خواستههای پلید خود کند و در این راه هم سه کشیش یا راهب- مانندی کمکش میکنند. کار ما در این بازی در وهله اول پیدا کردن و نابودی این سه کشیش و درنهایت (بله درست حدس زدهاید!)
مبارزه با فرشته و نابودی او و نجات بشریت، برای بار هزارم است! البته که بازی در انتها، غافلگیری جذابی هم برایتان تدارک دیده؛ غافلگیریای که برای طرفداران نسخههای کلاسیک DOOM میتواند بسیار جذاب باشد! بگذریم، گفتیم دوومگای یا آنطور که در نسخههای ریبوت مرسوم شده است، Doom Slayer که در انتهای بازی قبل به مکانی نامعلوم تلپورت شده بود، به زمین فرستاده میشود تا باری دیگر آدمیزاد بیدفاع را نجات دهد…
برای نجات بشریت اما اینبار سلاحها و تجهیزاتی که دوومگای با خود آورده، بسیار وسوسهکنندهتر از قبل ظاهر شدهاند. در این بازی هشت سلاح مختلف دارید؛ از دو مدل شاتگان و چینگان گرفته تا راکتلانچر و پلاسماگان که از سلاحهای قدیمی و کلاسیک بازیهای دووم بهحساب میآیند. جالب است که بازی تا انتها، با زیبایی هرچه تمامتر مجبورتان میکند تا از همهی سلاحهای خود در مبارزات استفاده کنید. البته که بنا به نوع بازی و استراتژی خود، ممکن است از برخی سلاحها بیشتر و از برخی کمتر استفاده کنید.
جدای این تنوع اسلحه، هر کدام از سلاحها چند حالت مختلف دیگر هم دارند که با جمع کردن آیتمهای مورد نیاز در جریان بازی و پشتسر گذاشتن مراحل مختلف، میتوانید کمکم این حالتهای دیگر سلاح را نیز فعال کنید. این حالتها هرکدام خود قابلیت ارتقا هم دارند که برای آپگرید آنها باز به آیتمهای دیگری نیاز خواهید داشت. البته که بازی در دادن این آیتمها چندان دست و دلباز نیست، برای همین هم باید در خرج کردن آنها بادقت عمل کنید.
حال اگر اهل مبارزات بیشتر، سنگینتر و جدیتر هم باشید، میتوانید با انجام مأموریتهای فرعی بازی که خود داستانی مجزا دارند، آیتمهای بیشتری نیز بهدست آورید.
یکی از جالبترین نکات در رابطه با سلاحهای دووم ایترنال، حذف سلاح پیستول است؛ پیستولی که از اولین نسخه کلاسیک بازی حضور داشته و تا همین نسخه قبل هم اولین سلاحی بود که در اختیار بازیکن قرار میگرفت. این نکته شاید در ابتدا کمی طرفداران دوآتشه بازی را ناراحت کند؛ اما بیایید واقعبین باشیم: هیچکس از پیستول استفاده نمیکرد! این یک حقیقتی است که در جریان بازی، پس از بهدست آوردن سلاحهای جور و واجور، واقعا بعید است که دیگر سراغ پیستول خود بروید. پس بهتر نیست جای این سلاح را به سلاح کاربردیتری بدهیم؟ ایدسافتور دقیقاً همین کار را هم کرده است.
نحوه بهدست آوردن سلاحها در توازن کامل با پیشروی در بازی و پیدا شدن سر و کلهی دشمنان گردن کلفتتر قرار دارد. به این ترتیب که بازی ابتدا دشمنی جدید معرفی میکند، یکدور پوستتان را میکند تا بهسختی و مکافات و با تجهیزات سادهتر او را نابود کنید، بعد سلاحی قوی به شما داده میشود، حالا دیگر لازم نیست برای نابودی دشمن آنقدر به زحمت بیوفتید! برای مثال در اوایل بازی تنها راه نابودی ککودیمنها، پرتاب نارنجک در دهان بازشان است! که البته کمی به دقت نیاز دارد و مسلماً از سرعت حرکت شما در بازی کم میکند.
با پیشروی در بازی و بهدست آوردن سلاحهای جدید، دیگر نیازی نیست که وقت خود را با هدفگیری حلقوم ککودیمن هدر دهید! تنها کافی است با استفاده از راکت لانچر یا بالیستا، که آنهم یک نوع موشکپرتابکن خفنتری است برای خودش، به سمت ککودیمن معلق در هوا شلیک کنید.
جالب است که بازی در دادن این سلاحها به شما هیچگونه خساستی هم نمیکند؛ درواقع هنوز نیمی از بازی را نرفته که تمام سلاحها را تصاحب کردهاید و حالا باید تا جایی که میتوانید در استفاده از آنها استاد شوید. اینبار اما استاد شدن در مبارزات، کار سختتر و پیچیدهتری است؛ چرا که در این بازی غیر از سلاحهای جورواجور که هرکدام چندین ماد و حالت مختلف و آپگرید و داستان دارند، یک سری ابزار کمکی هم داریم که برای پشتسر گذاشتن جهنمِ بازی دوومایترنال، هیچ راهی جز یاد گرفتن و ماهر شدن در استفاده از آنها، البته در ترکیب با سلاحهای خود، نخواهید داشت.
استفاده از تجهیزات جانبی، آن هم به این مفصلی، اولینبار است که در یک بازی DOOM ظاهر میشود. مانند گلوریکیلی که هنوز که هنوز است، بسیاری با حضور این قابلیت در بازی کنار نیامدهاند، این تجهیزات جدید هم ممکن است به مذاق خیلیها خوش نیاید
این تجهیزات اضافی که در نسخه قبلی حضور نداشتند، یک سری نارنجکانداز و آتشافکن یا همان Flame Thrower هستند که روی شانهی دوومگای نصب میشوند. استفاده از این تجهیزات اما قوانین و مقررات خودش را دارد. این سلاحها که حکم تجهیزات فرعی را ایفا میکنند، سلاحهای شارژی بازی هستند و میزان شارژ و ظرفیت استفاده از آنها هم در پایین تصویر نمایش داده میشود.
این یعنی آنکه نمی توانید بیحساب و کتاب و پشتسرهم از آنها استفاده کنید. برای مثال با استفاده از نارنجکانداز خود، میتوانید گلولهای یخی به سمت دشمن پرتاب کرده، دشمن را برای چند لحظهی کوتاه بیحرکتش کنید. سپس از فرصت بهدست آمده نهایت استفاده را کرده و به سمتش شلیک کنید. سوزاندن دشمنان با Flame Thrower اما داستانی مجزا دارد. بعد از آتش زدن دشمنان، اگر به سمتشان شلیک کنید، از آنها شیلد یا همان سپر بر زمین میافتد. البته که بعد از هربار استفاده، باید کمی صبر کنید تا تجهیزاتتان شارژ شده و باری دیگر در دسترس قرار گیرند.
اینها البته درکنار همان تکنیک گلوریکیلی (Glory Kill) آمده که در بازی قبل هم شاهدش بودیم. در این بازی هم مانند Doom 2016، با شلیک پیاپی به سمت دشمنان، رنگ آنها به نارنجی یا آبی چشمکزن تغییر میکند. در این فرصت میتوانید با نزدیک شدن به دشمن، او را به اصطلاح گلوری کیل کرده و در عین لذت بردن از انیمیشن Fatality که دوومگای روی دشمن پیاده میکند، از واحدهای سلامتی که از دشمنان روی زمین باقی میماند هم برای پر کردن شاخص سلامت خود استفاده کنید. برای بهدست آوردن تیر هم به رسم قدیم، میتوانید به دشمنان نزدیک شده و با فرو کردن ارهبرقی در بدنشان، تیر و مهمات لازم را جمعآوری کنید.
پس دیدیم که درکنار گلوریکیلهای قدیم، حالا باید با دو ابزار جدید که هرکدام چند حالت مختلف برای استفاده دارند هم سر و کله بزنید. اینگونه میشود که گاهی صفحهی بازی تقریباً از دیدتان خارج خواهد شد. تصور کنید گوشهای ایستادهاید (البته که خوب میدانیم در بازی دووم بیش از دو ثانیه نمیتوان در یک نقطه ثابت ایستاد!) و همزمان چندین مدل دشمن ریز و درشت، از ایمپهای همیشه حاضرِ بازی گرفته تا بارون آو هل که قاتلی است سریع و کشنده، و ویپلشها (Whiplash) که مثل مار روی زمین میخزند و از همهی دشمنان دیگر آزاردهندهتر هستند، به سمتتان در حال حرکتند.
حالا فکر کنید یک ککودیمن هم به این جمع اضافه شود و از آسمان به سمتتان پروجکتایل پرتاب کند! از پشتِ سر هم که طبق معمول دشمنی در حال فرو کردن چنگالهای تیز خود در بدن شما و کمکردن خونتان، به طرز اعصابخرد کنی است. حال اگر شما هم دست بهکار شوید و از تجهیزات خود استفاده کنید، زمین مبارزه به چنان جنونی کشیده میشود که شاید برای چند لحظه حتی ندانید که دارید چه میکنید! البته که اگر بدنبال دیوانگی مطلق هستید، این داستان هم خوشحالترتان خواهد کرد؛ اگر هم که کمی بیحوصله باشید، شاید این شلوغی گاهی برایتان آزاردهنده شود.
بههرحال استفاده از این تجهیزات جانبی، آن هم به این مفصلی، اولینبار است که در یک بازی دووم ظاهر میشود. مانند گلوریکیلی که هنوز که هنوز است، بسیاری با حضور این قابلیت در بازی کنار نیامدهاند و مکث حتی چند ثانیهای برای فینیشینگ یک دیمن را هم اتلاف وقت و کاستن از سرعت بازی میدانند، این قابلیتهای جدید هم ممکن است به مذاق خیلیها خوش نیاید. هرچند باید واقعبین بود که همین تجهیزات، چنان تنوعی به مبارزات بازی بخشیدهاند که گاهی دوست دارید بعد از تمام شدن یک مبارزه، باری دیگر و اینبار با استراتژی جدید وارد نبرد قبلی شوید.
صحنههای باس فایت بازی خود داستانی دیگر دارد؛ چرا که اینبار فقط شما و باس تنها نیستید و دشمنان ریز و درشت بازی هم دائم و پشتسر هم ظاهر شده و عذابی مجزا برایتان ترتیب میبینند!
البته که تمام این سلاح ها و تجهیزات ارزشی ندارند مگر اینکه دشمنِ قابلی هم برایشان پیدا شود! خوشبختانه دووم ایترنال پر است از انواع و اقسام دیمنها، در سایزها و رنگهای متنوع! از زمینی گرفته تا هوایی، از عظیمالجثه گرفته تا ریزهپیزه، از سریع گرفته تا کند و ثابت. و بله، در هر دور نبرد، بازی شما را با ترکیبی از تمامی این دشمنان روبهرو خواهد کرد.
جالب اینکه اینبار بازی دوومایترنال تاکید شدیدی روی ضربه وارد کردن به «نقاط حساس» دشمنان دارد و این تاکید را با «پیامهای آموزشی» که در قالب پاپاپ، دائم حین تجربه بازی مزاحمتان میشود، به شما گوشزد خواهد کرد. برای مثال در این بازی با دشمن جدیدی با نام Marauder روبهرو میشویم که تا پیش از این نمونهای اینچنینی در بازیهای دووم رویت نشده بود! این دشمن که سرعت حرکت سریعی هم دارد، اگر فاصلهی زیادی با او داشته باشید به سمتتان پروجکتایل پرتاب میکند و اگر هم خیلی نزدیکش شوید، با تبر قرمزرنگ خود از خجالتتان در میآید.
تنها راه مبارزه با این مدل دیمن، رعایت فاصلهی لازم با او و سپس وارد کردن ضربه، درست در لحظهی مناسب است. این یعنی شما نمیتوانید صرفاً به سمت این دشمن شلیک کنید، چرا که تمام ضربات شما، اگر که در زمان مناسبش وارد نشده باشد توسط سپر Marauder دفع خواهد شد. علاوهبر این Marauder یک سگ هم دارد که گاهی میان مبارزات، رهایش میکند تا حسابی موی دماغتان شود! چاره اما چیست؟ چاره این است که سوپر شاتگان خود را برداشته، منتظر سبز شدن چشمان کاراکتر شوید و درست در همان لحظه به سمتش شلیک کنید.
در اولین رویارویی با Marauder، کارتان کمی سخت خواهد بود. در بازی دووم عادت کردهایم که فقط شلیک کنیم! اینکه صبر کنیم تا زمان مناسب شلیک برسد کمی عجیب و غریب و نامرسوم است و از سرعت مبارزات هم کم میکند. حالا اگر فقط بهتنهایی با Marauder روبهرو میشدیم باز بحث جدایی بود؛ میتوانستیم سر فرصت آنقدر دورش بچرخیم و با شاتگان آنقدر به او ضربه وارد کنیم تا بالاخره نابود شود. اما داستان اینجا است که این دشمن بعدها و در جریان بازی درکنار سایر دشمنان بهسراغتان میآید و اینجا است که کار سخت میشود.
کاراکتر Marauder به شکل قابل توجهی از باقی دشمنان سریعتر است و تفاوت فاحشی با آنها دارد. پیدا کردن راه مبارزه با این دشمن، در حالیکه لشگری از دیمنهای ریز و درشت دیگر هم برسرتان آوار شدهاند، بر عهده خودتان! ولی از آنجایی که این دشمن ناگهان پترن مبارزاتی بازیکن را بهکلی عوض میکند، شاید این امر به مذاق هرکسی خوش نیاید. هرچند بعد از اینکه در نابودی این دشمن ماهر شوید (که به معنای این است که در استفاده از سوپر شاتگان خود ماهر شدهاید!) میبینید که حضور این دشمنان جدید هم چندان خالی از لطف نخواهد بود.
تا صحبت از دشمنان بازی است، بد نیست اشارهای به باس فایتها هم داشته باشیم. صحنههای باس فایت بازی خود داستانی دیگر دارد؛ چرا که اینبار فقط شما و باس تنها نیستید و دشمنان ریز و درشت بازی هم دائم و پشتسر هم ظاهر شده و عذابی مجزا برایتان ترتیب میبینند! این جنون و دیوانگی در باسفایت آخر بازی به حد اعلای خود میرسد؛ تا جایی که نمیدانید الان باید به باس شلیک کنید، یا باید این موجودات مزاحم را بکشید، یا هر دو کار را باهم انجام دهید! این است که باس فایتها شاید در وهلهی اول کمی آزاردهنده، طولانی و بیش از اندازه شلوغ به نظر برسند.
در مقایسه با نسخه قبلی بازی، سلاحهای شما اینبار نهتنها طراحی جذابتر، با جزئیات بیشتری دارند (خوشبختانه طراحی پلاسماگان را تغییر داده و به نسخه قدیمیاش نزدیک کردهاند)، بلکه صداگذاری این سلاحها هم با دقت بالایی انجام شده است
دووم ایترنال در کل نسبت به نسخهی قبلی خود، بازی شلوغتری است. فقط خدا میداند در هر دور مبارزه چند دیمن را ناکار میکنید! علاوهبر این همانطور که پیش از این نیز گفتیم، در این بازی یک سری تجهیزات دارید که باید و حتماً از آنها استفاده کنید. حالا تمام اینها را بگذارید کنار یک سری تله و مانع محیطی کشنده که آنها نیز بهنوبهی خود سعی در آزار و اذیت بازیکن خواهند داشت. گاهی باید در محیطی آتش گرفته به مصاف دشمنان بروید، گاهی نبرد در زمینی که در آن توانایی پریدن نخواهید داشت صورت میگیرد و… دیگر خودتان حساب کنید که آن بتلفید، چه حال و روزی میتواند داشته باشد!
در عین این شلوغی اما نکتهی قابلتوجه بازی دووم ایترنال، استفاده از ساوندافکتهای بینهایت جذاب و حرفهای برای اسلحهها است. در مقایسه با نسخه قبلی بازی، سلاحهای شما اینبار نهتنها طراحی جذابتر و با جزئیات بیشتری دارند (خوشبختانه طراحی پلاسماگان را تغییر داده و به نسخه قدیمیاش نزدیک کردهاند!)، بلکه صداگذاری این سلاحها هم با دقت بالایی انجام شده است. جالب است که این صداگذاری را، در عین جذاب بودن، جوری انجام میدهند که بازیکن حین تجربه بازی سرسام نگیرد!
(چیزی که در سایر شوترها، مثلا بازی کنترل محصول رمدی، گاهی واقعا آزاردهنده میشد.) البته که غیر از سلاحها، صداگذاری دشمنان بازی هم تغییر کرده است. در این بازی دیگر خبری از صدای نفسکشیدن ترسناک اهریمنان از دور دست، که نوید این را میداد عدهای آماده، گوشهای ایستادهاند و انتظارمان را میکشند، نخواهد بود! نه آنکه صداگذاری کاملاً حذف شده باشد، نه، ولی ترسناکیش از بین رفته و بعید است حتی بلندترین فریاد دیمنی، لرزهای بر اندام بازیکن بیاندازد. به قول هوگو مارتین،
کارگردان خلاق بازی، در دووم ایترنال همهچیز کارتونی است! درست است که دشمنان پیش چشمانتان از وسط به دو نیم میشوند، اما صدایی که میشنوید این نصف شدن را همراهی نمیکند.
این توجه بالا به جزئیات، در ریزهکاریهای محیط و علیالخصوص در طراحی دشمنان نیز بهچشم میخورد. اما جالب است که در پیادهسازی انیمیشن همین دشمنان هم، علیالخصوص انیمیشن فینیشینگهای دوومگای، تا جای ممکن، لطیفسازی اعمال شده است! مخلص کلام، خشونت بازی تا حد چشمگیری پایین آمده و رنگها تا حد اعلایی زندهتر و خوشحالتر شدهاند! اینکه این موضوع را میپسندید یا نه، سلیقه خودتان است؛ استودیوی ایدسافتور اما گویا چارهای جز تلطیف بازی خود نداشته است.
البته که اینکاری نیست که ایدسافتور پنهانی انجامش داده باشد. هوگو مارتین خود به «نمایش غیر واقعیِ خشونت» در بازی باور دارد؛ تا جایی که کشتن و سلاخی فوجفوج دیمنی که از زمین و آسمان بر سرتان آوار میشوند، بهکار حالبهمزنی تبدیل نشود.
خوشبختانه این موضوع در رابطه با موسیقی بازی بههیچ وجه صادق نیست! در دوومایترنال هم مانند نسخه پیشین بازی، ساخت موسیقی را میک گوردون (Mick Gordon) برعهده داشته است که ناگفته پیداست، اینبار هم سنگتمام گذاشته و هیجان مبارزات را چندین و چند برابر کرده است؛ علیالخصوص که گوردون در ساخت موسیقیهای بازی، از موسیقی نسخههای کلاسیک بازی هم استفاده میکند.
جدای از موسیقیهای اصلی، در بخشهایی از بازی و در هاب دوومگای، به نسخهی اورجینال موسیقیهای قدیمی هم بر میخورید که میتوانید آنها را در فضای پایگاه خود پلی کرده و لذتی وافر ببرید! بله در این بازی، دوومگای برای خودش پایگاه که چه عرض کنم، قصری با طراحی بینهایت زیبا در اختیار دارد که حکم اتاق خلوت را برایش ایفا میکند. در این هاب، جدای از کلکسیون اسلحه و لباسهای دوومگای، تعدادی آپگرید هم در اتاقهایی شیشهای قرار گرفته که برای بهدست آوردنشان باید آیتمهایی که در جریان بازی جمع کردهاید را هزینه کنید.
جدای اینها نکتهی جالب توجه دیگر سیستم پلتفرمینگ بازی است که اینبار سفت و سختتر از قبل حضور پیدا کرده است. حتماً که خوب میدانید در بازی دووم رسم بر این است: وارد شدن به زمین مبارزه، نابود کردن دشمنان، دو ثانیه تنفس، سپس وارد شدن به زمین مبارزهی بعدی. در دووم ایترنال اما داستان کمی فرق میکند. در اینجا فاصلهی نسبتاً زیادی میان مبارزات بازی ایجاد شده است و این فاصله را هم اکثراً سیستم عجیب و غریب پلتفرمینگی تشکیل داده که هرچه فکر میکنم، از لزوم بود و وجودش سر در نمیآورم.
درست است که این فاصله، هم گیمپلی بازی را از یکنواختی خارج میکند و هم باعث میشود از شدت هیجان، قلبتان در سینه منفجر نشود، ولی از آنجایی که سیستم پلتفرمینگ بازی چالش چندان جدید و جذابی ندارد و پیدا کردن راه معمولاً کار سادهای است، گاهی اوقات صرفاً از اتلاف وقت خود کلافه میشوید. البته که برای بهدست آوردن آیتمهای مورد نیاز برای ارتقای تجهیزات و پیدا کردن آیتمهای مخفی (که باری دیگر به شکل عروسکهایی از دیمنهای بازی دووم طراحی شدهاند)، بازهم ناچار
میشوید با این سیستم پلتفرمینگ دستوپنجه نرم کنید؛ چرا که سازندگان قصد داشتند رسیدن به این آیتمهای هیجانانگیز را به کار چالش برانگیزتری تبدیل کنند.
البته که نتیجه به هیچ وجه چالش برانگیز نیست. سیکرتها و مکانهای مخفی بازی، حتی نسبت به نسخهی DOOM 2016 هم بسیار دمدستتر هستند و پیدا کردنشان چندان شما را به زحمت نخواهد انداخت. درواقع یکی از بزرگترین تغییرات نسخهی ایترنال نسبت به نسخه قبلی بازی، ایجاد تغییرات در طراحی مراحل است. بهطوری که در این بازی، (برخلاف نسخه قبل)، بهندرت گم میشوید و بهلطف نقشهی سهبعدی بازی که آن نیز تغییر کرده و اینبار جزئیات بیشتری را به نمایش گذاشته است و به
حد قابلتوجهی هم کاربردیتر شده، برای پیدا کردن مکان آیتمهای مخفی به مشکلی نخواهید خورد. این آسانی و سرراست بودن، تقریباً تمام ماهیت هزارتومانند دووم را از بین برده است و جای آن را مسیری تقریباً سرراست که با پریدن روی پلتفرمهای مختف پر شده، گرفته است.
این اتلاف وقت اما در موارد دیگری هم دیده میشود. برای مثال در این بازی، برای هرآنچه که به شما داده میشود، آپگریدی هم در نظر گرفتهاند! این یعنی لباس و سلاح و تجهیزات و هرچیزی که فکرش را بکنید را باید آپگرید کنید؛ و حتماً هم باید اینکار را انجام دهید!
پیشروی در بازی بدون آپگرید اسلحه، لباس و تجهیزات کاری عملاً غیر ممکن است. به همین دلیل هم هست که باید حواس خود را خوب جمع کنید و سلاحها را درست و بهترتیب آپگرید کنید، در غیر اینصورت برای مبارزات به مشکل جدی بر میخورید. اما همین موضوع به حد چشم گیری از سرعت بازی کاسته است. بله میدانیم که کمی تنفس میان مبارزات، حداقل برای پایین آمدن ضربان قلب بازیکن لازم است، اما نه آن قدر تنفس که اصلا یادمان رود داشتیم چه میکردیم!
سیستم ارتقای بازی به قدری پر جزئیات و پیچیده است (البته برای بازیای مانند دووم) که گاهی دوست دارید قیدش را بزنید و با همان حالت عادی سلاحها وارد مبارزه شوید.
ایدسافتور تغییرات زیادی در بازی اعمال کرده است. اینطور میتوان گفت که غیر از هستهی اصلی بازی، یا همان کشتنِ سریع و فلهای شیاطین، هرآنچه که از قدیم بهیاد داشتیم کمکم در حال محو شدن است. دوومگای حالا نهتنها میتواند بپرد، بلکه قابلیت دابل- دش هم دارد! این یعنی میتوانید به هوا بپرید، دش کنید، پرواز کنید و برقصید. آیا این بد است؟ به هیچ وجه! ایدسافتور، حال یا به میل خود، یا با فشار ناشر، از تغییر ایجاد کردن در بازی دووم خوشش میآید.
جالب است که برخی از این تغییرات جواب هم دادهاند و برخی دیگر، نهچندان. داستان و شخصیتپردازی بازی را شاید نتوان قبول کرد، ولی سیستم مبارزاتی را میتوانیم با آغوشی باز بپذیریم! تمامی تغییراتی که از آنها نام بردیم، خوشبختانه جوری در بازی پیاده شدهاند که چالش مبارزات کماکان حفظ شده است (اگر که نگوییم با چالشهای بیشتری روبهرو خواهید شد!) تجهیزات بیشتر شدهاند، سلاحها متنوعتر، ولی به همان میزان لشگر دشمنانتان هم کشندهتر و پر تعدادتر هستند!
آخرین چیزی که دووم ایترنال خواهد بود، یک بازی ساده است. بنابراین به هیچ وجه از آسانشدن بازی نترسید! دووم ایترنال، نهتنها کماکان به رقصیدن در محیط و جنون و دیوانگی نیاز خواهد داشت، بلکه اینبار مرزهای دیوانگی را برایتان جابهجا هم میکند و خب، اگر که بهدنبال همین هم میگردید، دووم ایترنال برای شما ساخته شده است!
ممنون که تا آخر خوندی موفق باشی^_^